حسد خطرناکترین بیماری اخلاقی و درمان آن(2)
- انگیزههاى حسد مىدانیم بسیارى از صفات رذیله از یکدیگر سرچشمه مىگیرند، یا به تعبیر دیگر تاثیر متقابل دارند. حسد نیز از صفاتى است که از صفات زشت دیگرى ناشى مىشود و خود نیز سرچشمه رذایل فراوانى است!
علماى اخلاق براى حسد سرچشمههاى زیادى ذکر کردهاند: از جمله عداوت و کینه است که موجب مىشود انسان آرزوى زوال نعمت از کسى که مورد عداوت اوست کند.
دیگر کبر و خودبرتربینى است، به همین جهت اگر ببیند دیگران مشمول نعمتهاى بیشترى شدهاند آرزو دارد بلکه تلاش مىکند که نعمت آنان زایل گردد تا برترى او را نسبتبه دیگران به خطر نیفکند!
سوم حب ریاست است که سبب مىشود آرزوى زوال نعمت دیگران کند، تا بتواند بر آنها حکومت نماید; زیرا اگر امکانات او از نظر مال و ثروت و قدرت او بیش از دیگران نباشد پایههاى ریاست او سست مىشود.
چهارم از اسباب حسد ترس از نرسیدن به مقاصد مورد نظر است، چرا که گاه انسان تصور مىکند نعمتهاى الهى محدود است اگر دیگران به آن دستیابند امکان رسیدن او را به آن نعمتها کم مىکنند.
پنجمین سبب احساس حقارت و خود کم بینى است، افرادى که در خود لیاقت رسیدن به مقامات والایى را نمىبینند و از این نظر گرفتار عقده حقارتند آرزو مىکنند دیگران هم به جایى نرسند تا همانند یکدیگر شوند!
ششمین اسباب حسد بخل و خباثت نفس است; زیرا بخیل نه تنها حاضر نیست از نعمتهاى خود در اختیار دیگران بگذارد بلکه از رسیدن دیگران به نعمتهاى الهى نیز بخل مىورزد و ناراحت مىشود، آرى تنگ نظرى، کوتهبینى و رذالت طبع آدمى را به حسد مىکشاند و گاه مىشود که همه این امور ششگانه دستبه دست هم مىدهند و گاه دو یا سه منشا به هم ضمیمه مىشوند و به همان نسبت، خطر حسد فزونى مىیابد.
ولى فراتر از اینها حسد ریشههایى در عقاید انسان نیز دارد، کسى که ایمان به قدرت خدا و لطف و عنایت او و حکمت و تدبیر و عدالتش دارد چگونه مىتواند حسد بورزد؟
شخص حسود با زبان حال دارد به خداوند اعتراض مىکند که چرا فلان نعمت را به فلان کس دادى؟! این چه حکمتى است و چه عدالتى؟! چرا به من نمىدهى؟! و نیز به زبان حال مىگوید: هرگاه خدا به دیگرى نعمتى دهد ممکن است از دادن مثل آن به من العیاذ بالله عاجز باشد پس چه بهتر که نعمت از او سلب گردد تا به من برسد!
بنابراین حسودان در واقع گرفتار نوعى تزلزل در پایههاى ایمان به توحید افعالى پروردگار و حکمت و قدرت او هستند، چه اینکه انسانى که به این اصول مؤمن باشد مىداند تقسیم نعمتها از سوى خداوند حسابى دارد و بر طبق حکمتى است و نیز مىداند خداوند توانایى دارد که بیشتر و بهتر به او ببخشد، هرگاه آنها را شایسته نعمتبداند، پس باید کسب شایستگى کند.
کوتاه سخن اینکه حسود در واقع پایههاى اعتقادى محکمى ندارد وگرنه ىدانستحسدورزى نوعى انحراف از توحید است.
3- نشانههاى حسد این صفت رذیله مانند بسیارى از صفات دیگر گاه آشکار و صریح است و گاه مخفى و در حال کمون، به همین دلیل باید از آثارى که بزرگان علم اخلاق و روانکاوان براى آن ذکر کردهاند یا به تجربه دریافتهایم، آن را در مراحل اولیه باید شناخت و پیش از آنکه در وجود انسان ریشه بدواند و مستحکم گردد به درمان آن پرداخت.
از جمله نشانههایى که براى آن ذکر شده امور زیر است:
1- هنگامى که مىشنود نعمتى به دیگرى رسیده است، غمگین و ناراحت مىشود، هر چند آثارى از خود بروز ندهد.
2- گاه از این مرحله فراتر مىرود و زبان به غیبت و عیبجویى مىگشاید.
3- گاه از این هم فراتر مىرود و به دشمنى و عداوت و کارشکنى برمىخیزد!
4- گاه تنها به بىاعتنایى و بى مهرى و یا قطع رابطه از شخصى که مورد حسد او قرار گرفته قناعت مىکند، سعى دارد او را نبیند و سخنى از او نشنود و اگر سخنى در باره او بگویند سعى مىکند با ورود در مطالب دیگر گوینده را از ادامه سخن بازدارد، یا اگر مجبور به بیان مطلبى در باره او شود سعى مىکند صفات برجسته او را پنهان سازد و یا نسبتبه آن سکوت کند.
4- پیامدها و آثار سوء حسد حسد آثار بسیار زیانبارى از نظر فردى و اجتماعى و مادى و معنوى به بار مىآورد و کمتر صفتى از صفات رذیله است که این همه پیامدهاى سوء داشته باشد، مهمترین آنها آثار زیر است:
نخست اینکه حسود دائما ناراحت است و همین امر سبب بیمارى جسمى و روانى او مىشود، هر اندازه دیگران صاحب موفقیتبیشتر و نعمتهاى فزونتر گردند او به همان اندازه ناراحت مىشود تا آنجا که گاه خواب و آرامش و استراحت را به کلى از دست مىدهد و بیمار و رنجور و نحیف و ضعیف مىشود، در حالى که امکانات خوبى دارد و اگر این رذیله را از خود دور مىساختبراى خودش زندگى آبرومند و مرفهى داشت.
دیگر اینکه زیانهاى معنوى حسد از زیانهاى مادى و جسمانى آن به مراتب بیشتر است، زیرا حسد ریشههاى ایمان را مىخورد و نابود مىکند و انسان را نسبتبه عدل و حکمت الهى بدبین مىسازد، چرا که حسود در اعماق قلبش به بخشنده نعمتها یعنى خداوند بزرگ معترض است!.
سومین اثر زیانبار دیگر حسد این است که حجاب ضخیمى در برابر معرفت و شناختحقایق مىافکند، چرا که حسود نمىتواند نقطههاى قوت محسود را ببیند هر چند استاد و مربى و بزرگ او باشد، بلکه دائما چشم او در پى جستجو براى نقاط ضعف است و اى بسا به خاطر حسد، خوبى را بدى و نقاط قوت را ضعف بپندارد و از آنها دورى کندچهارمین اثر زیانبار حسد این است که انسان دوستان خود را از دست مىدهد، زیرا هر کس داراى نعمتى است که احیانا دیگرى ندارد و اگر انسان داراى صفت رذیله حسد باشد طبعا نسبتبه همه مردم حسد مىورزد و همین امر سبب مىشود که افراد از او دورى کنند و پیوندهاى محبت میان او و دیگران گسسته شود.
پنجمین اثر سوء حسد آن است که انسان را از رسیدن به مقامات والا بازمىدارد به گونهاى که شخص حسود هرگز نمىتواند از مدیریتبالایى در جامعه برخوردار شود چرا که حسد، دیگران را از گرد او پراکنده مىکند و کسى که داراى قوه دافعه است هرگز به بزرگى نمىرسد.
ششمین اثر بسیار منفى حسد آلوده شدن به انواع گناهان دیگر است، زیرا حسود براى رسیدن به مقصد خود یعنى زایل کردن نعمت از دیگران، به انواع گناهان مانند ظلم و غیبت و تهمت و دروغ و سعایت و غیر آن متوسل مىشود و تمام نیروى خود را به کار مىگیرد تا محسود را به زمین زند لذا از هر وسیله نامشروعى براى وصول به این مقصد نامشروع کمک گیرد.
هفتمین بدبختى حسود این است که پیش از آنکه به «محسود» زیان برساند به خودش ضرر مىزند، چرا که قبل از هر چیز خودش را گرفتار ناراحتى روح و جسم و عذاب دنیا و عقبى مىسازد.
WEST AZERBAIJAN URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI